تصویرِ صامت
" رانندۀ نعشکش" آئینۀ ماشین را تنظیم کرد، دربِ خانه و قسمتی از کوچه وارد قاب شدند.
آینه می نمایاند که "همراه جنازه" مقابل دربِ خانه با کسی درحالِ صحبت کردن است. کمی بعد درپیِ
اشارۀ دستِ او به سمتِ ماشین، پیرِزنی چادربه سر از لای در نیمتنه بیرون داد و سرچرخاند به طرفِ
نعشکش. جایی که " پیرمردِ مُرده " داخلِ تابوت، عمود به صندلی راننده ، منتظر،آرمیده بود.
از حرکاتِ دست و زبانِ بدنِ "همراه جنازه" در تصویرِصامت آینه خوانده می شد که به اصرار چیزی
از "پیرزن لایِ در" طلب می کند. درادامه ، زمانی که در بسته شد و "همراه جنازه" روی پاشنۀ پا
چرخید تا به سمتِ نعشکش بیاید، به وضوح دیده می شد که دستهایش از پا هایش درازتر است.
با اولین تکانۀ ماشین به قصد حرکت، آینه لغزید، زاویه عوض کرد و " پیرمردِ مُرده" وارد قاب شد.
"همراه جنازه" نمی دانست با دستهای دراز شده اش چه باید بکند، ابتدا آنها را رویِ هم انداخت و ساعد
را رویِ نرمایِ شکم خوابانید ولی وقتی متوجه شد انگشتهای دستش چیزی نمانده است که به پهلویِ
"رانندۀ نعشکش" اصابت کند، مُچ دست را متمایل به پشتی صندلی خماند، چون جایی نبود که دستگیر
شود ، قسمتی ازدست زائد ومعلق می ماند، چند بارتغییرموقعیت داد تا بالاخره ساعد ش را تکیه داد به
لبۀ پنجره، نیم تنه اش را چرخاند ودستِ چپش را ازفاصلۀ بین دو صندلی سُراند به کنار تابوت، همانجا
به موازات قامتِ "پیرمردِمُرده" قرار داد.
" راننده نعشکش" عینک قاب دار دودی را با کِشِ پشتِ سر چِفت کرده بود به کاسۀ چشمها طوریکه از
نیمرخ هم چشمهایش دیده نمی شد، اما از گفته اش اینطور زمهریر...
ادامه مطلبما را در سایت زمهریر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mohammadseyedin58 بازدید : 1 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 14:34